پسر کوچکی، روزی هنگام راه رفتن در خیابان، اسکناسی 100 تومنی پیدا کرد
او از پیدا کردن این پول ، آن هم بدون هیچ زحمتی، خیلی ذوق زده شد
این تجربه باعث شد که او بقیه روزها هم با چشمان باز سرش
را به سمت پایین بگیرد و در جستجوی سکه های بیشتر باشد
در مدت زندگیش او 296 سکه ی 100 تومنی
48 سکه ی 50 تومنی ،19 تا اسکناس 500 تومنی 16 تا
اسکناس 1000 تومنی و 2 تا اسکناس 2000 تومنی
و یک اسکناس مچاله شده ی 5000 تومنی پیدا کرد
یعنی در مجموع 66 هزار و 500 تومن
و در برابر به دست آوردن این مبلغ
او زیبایی دل انگیز طلوع خورشید
درخشش 31369 رنگین کمان و
منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد
او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ها در حالی که
از شکلی به شکلی دیگر درمی آمدند، ندید
پرندگان در حال پرواز، در خشش خورشید
و لبخند هزاران رهگذر، هرگز جزئی از خاطرات او نشد
من اگر عمر دوباره داشتم همه چيز را آسانتر مى گرفتم
فقط شمارى اندك از رويدادهاى جهان را جدى مى گرفتم.
به مسافرت بيشتر مى رفتم.
از كوههاى بيشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بيشترى شنا مى كردم.
بستنى بيشتر مى خوردم و اسفناج و سبزیجات كمتر.
مشكلات واقعى بيشترى مى داشتم و مشكلات واهى و خیالی كمترى.
من همیشه از اون دسته آدم هایی بوده ام كه
بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى كرده ام،
ساعت به ساعت، روز به روز.
همه چیز مرتب و سر جای خودش
من هرگز جايى بدون یه در جه ی تب ، يك شيشه شربت گلو درد ،
يك پالتوى بارونى و يك چتر نمى رم.
اگه عمر دوباره داشتم، سبك تر سفر مى كردم.
اگه عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم
و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى دادم.
از مدرسه بيشتر جيم مى شدم
گلوله هاى كاغذى بيشترى به معلم هايم پرتاب مى كردم.
سگ هاى بيشترى به خانه مى آوردم.
ديرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابيدم.
سوار چرخ و فلك بيشتر مى شدم.
به سيرك و سینما هم بيشتر مى رفتم.
ودر روزگارى كه تقريباً همه وقت و عمرشون رو وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى كنند،
من به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم.
زيرا من با ويل دورانت موافقم كه مى گويد:
شادى از خرد عاقل تر است
:: بازدید از این مطلب : 1557
|
امتیاز مطلب : 354
|
تعداد امتیازدهندگان : 81
|
مجموع امتیاز : 81